چند روز پیش بهخاطر حساسیت بیش از حد به فضولیِ یکسری از دوستانِ قدیمی، کلِ یادداشتهایم را پاک کردم و وبلاگ را بهطور موقت از دسترس خارج کردم. حالا اما پشیمان شدهام و دوباره میخواهم اینجا بنویسم. با خودم عهد بستم که قضاوتها و حرفهای آنها برایم مهم نباشد.
من گوشهگیر و تنها نیستم. من اهل رفت و آمد با دوستانم هستم، البته فقط با آنهایی که در کار و زندگیِ من و دیگران «فضولی» نمیکنند. این موضوع را پیش از ازدواج، با همسرم درمیان گذاشتم. از غریبه انتظاری نیست. من از حضور آدمهای ناشناس در وبلاگم ناراحت نمیشوم. من خودم خواستم که مطالبم با نامِ خودم در اینترنت منتشر شود تا دیگران به وبلاگم بیایند و آن را بخوانند، اما اصلِ صحبتِ من سوءاستفادهی برخی دوستان در این خصوص است.
بگذریم...
سلام آقای باب الحوائجی.


شما همیشه قشنگ می نویسید.حتی همین حالا که _تلخی سوءاستفاده برخی اقوام را تصویر کردین...
شما انسان باشخصیتی هستید.
تکریم شما و خانواده محترم تان خیلی دلپذیر است در امان خداوند همیشه سلامت و شاد و
موفق باشید آقا.
درود بر شما باران خانم.
خیلی ممنون که به وبلاگم اومدین.
تصمیم گرفتم با نام و نام خانوادگی خودم توی اینترنت حضور داشته باشم. چند روز پیش یکی از اقوام را دیدم، بهم گفت توی اینترنت پیدات کردم، اینا چیه مینویسی! یعنی من باید بابت نوشتههای خودم به او جواب پس بدهم!